خصوصیاتى از فردى کامل در داستان ها (فرقى نمیکنه واقعى یا الکى)
بردبارترین مردم.
شجاع ترین مردم.
عادل ترین مردم.
عفیف ترین مردم.
سخى ترین مردم بود، تا حدى که هیچ شبى پول نقدى را در پیش خود نگه نمى داشت و اگر شب مى شد و پولى برایش أبقى مانده بود آنقدر بیرون از خانه میماند تا آن را به نیازمندى بدهد .
راستگوترین مردم بود.
در تعهدات باوفاترین آنها بود.
نرمخو و خوش خلقترین مردم بود.
رؤوف ترین مردم بود.
بهترین و سودمندترین مردم به حال مردم بود.
از نظر اصل و نسب از همه برتر بود.
هر کس براى اولین بار او را مىدید مىترسید چون داراى هیبت بود و هر کس با شناخت با او معاشرت مىکرد شیفته اش مى شد، هیچکس از او چیزى تقاضا نکرد مگر اینکه به او بدهد . هیچ گاه دوستانش پیش پایش برنمى خاستند چون مى دانستند این کار را دوست ندارد.
او پیوسته در تفکر بود. پیوسته خموش بود و جز به هنگام نیاز سخن نمیگفت. سخنان جامع و کوتاه میگفت و کم و زیاد در جملات او نبود.
آن مرد با کوتاهترین و در عین حال پر معناترین جملات سخن میگفت.
با کسی سخنی که او خوش نمیداشت نمیگفت. به هنگام سخن گفتن لبخند میزد.